بنام خدا اين وبلا گ به قصد معرفي شهر خورموج مركز شهرستان دشتي (قسمتي از بلوك ماندستان قديم) از استان بوشهركه از نقاط بسيار قديمي ايران است تدارك ديده شده است اميد است كه ازعهده ي اين وظيفه بخوبي برآيم. (خورموج یکی از شهرهای استان بوشهر و مرکز شهرستان دشتی است. طول جغرافیایی خورموج ۵۱ درجه ۲۹ دقیقه شمال و عرض جغرافیایی آن ۲۸درجه ۳۹ دقیقه شرقی است و ارتفاع آن از سطح دریا ۶۰ متر است. جمعیت آن قریب به 4۰۰۰۰ نفر است که بیش از ۹۵ درصد آنان به زبان فارسی بومی (گویش دشتی) صحبت میکنند. وسعت آن ۷۹۷ هکتار میباشد.)
تاریخچه قدمت این شهر به قبل از اسلام بر میگردد و وجود آثار و ابنیه تاریخی در این شهر حکایت از قدمت باستانی آن دارد. آثاری همچون بارگاه میر ارم بن سام بن نوح، نوه نوح، باقیماندههای شهر باستانی خورموج و قلعه محمد خان دشتی، آتشکده خورموج، قلعه دختر، عمارت شیرینه و....
علت نام گذاری در مورد علت نام گذاري شهر خورموج گفته میشود که «خورموج» از دو بخش خور و موج تشکیل شدهاست که خور مخفف خورشید و موج یا موچ یامچ یعنی نخل. یعنی خورموج به معنی نخل خورشید است.
بزرگان
بزرگان زیادی در این منطقه رشد یافته و به درجات عالی علمی فرهنگی هنری دست یافتهاند. افرادی چون میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی (کسی که مرگ امیر کبیر را فاش کرد)، علی دشتی، فایز دشتی و محمد خان دشتی، خالوحسین دشتی، غلامرضا دادبه، مفتون ، آیت الله حاج میرزا احمد دشتی،آیت الله شیخ حسن امامی حجتی کردوانی ،آیت الله شیخ عباس محمودی ، آیت الله شیخ محمد محمودی ، سید موسی ابطحی ، آیت الله حاج سید علی نقی حسینی دشتی میانخره ای ، شیخ محمد امامی حجتی ، حجت االسلام شیخ ابوتراب عاشوری حجه الاسلام سید احمد بهزادی روضه خوان ، سید اسماعیل بهزادی
بخش مرکزی شهرستان دشتی یکی از آثارهای تاریخی و از نقاط دیدنی استان بوشهر در جنوب ایران است.
«قلعه خورموج» یکی از قلعههای معروف و تاریخی و یکی از نقات نگهبانی وجایگاه پاسداران شهر در دوران گذشته بودهاست. برجی که تا به حال برجای ماندهاست بقایا قلعهٔ عظیم است که به نام قلعهٔ خورموج مشهور بودهاست در منطقه. سبک معماری آن سلجوقی است ، این اثر از سبک قلعه سازی دوره ساسانی گرفته شده که با استفاده از طاق نماها و گچبری در آرایش دیوارها و درون اتاقها بنا شدهاست. «قلعه خورموج» یکی از آثار شکوهمند وتاریخی استان بوشهر بوده و هست، که طی زمان تغییر یافته و متأسفانه رو به ویرانی گذاشتهاست و در حال حاضر یکی از «برجهای» آن باقی ماندهاست
طبقات مختلف این بنا
برج قلعه خورموج دارای سه طبقه و یک زیرزمین است.در زیرزمین بنا سقف به شکل گنبدی و با تقارن زیبایی ایجاد شدهاست.این تقارن در طبقات دیگر نیز حفظ شدهاست.در طبقهٔ اول سقف چندان تفاوتی نکرده و تنها فرقی که کرده به خاطر نقش و نگارهایی است که به ان اضافه شده میباشد.
آتشکده خورموج
آتشکده خورموج یا آتشکده کوه مند از آثار باستانی و مهم دشتی است که در دامنه کوه مند و به فاصله ۳۰ کیلومتری خورموج، غرب روستای زایر عباسی قرار دارد. در ارتفاع سنگی مشرف به رودخانه خشکی که بستر رودخانه قدیمی است آثار حجاری و کوه تراشی در دل صخره وجود دارد از بستر رودخانه راهی به ارتفاع ۶۰ متر که اولین مدخل آتشکدهاست، کشیده شدهاست. یک شاه نشین با یک سکوی میانی و یک سکوی افقی که در سمت راست شاه نشین قرار گرفته و یک اطاق قوسی با انحنای منظم که با سنگ و گچ و گل ساخته شده جالب توجهاست. نمای خارجی فعلی آتشکده عبارت از یک مدخل با سقف قوسی و دو مدخل مستدیر القاعده و ده حفره به شکل مدخلهای طرفین سکوی شاه نشین مدخل اصلی و با اندازههای متفاوت که به احتمال به منزله پنجره و نورگیرهای رواقهای اصلی آتشکده بودهاند. آتشکده از سه طبقه میانی یا اصلی، تحتانی و فوقانی تشکیل شدهاست که با هم ارتباط داشته و در عین ارتباط، نوع ساختمان هر یک با دیگری متفاوت بوده که گویا از هر یک از طبقات برای منظور خاصی استفاده میشدهاست. در بستر رودخانه خشک فعلی آثار ساختمانها و آبگردانها و بندهایی در اراضی پای کوه و در اطراف مسیل وجود دارد که از وجود میدان بزرگی در جلوی کلات حکایت میکند که سطح آن با خاک و سنگ بالا آورده بودهاند. با توجه به وجود آثار آب انبار و بقایای درختانی از فاصله دویست متری پای کوه احتمال میرود در جلوی آتشکده میدانی وجود داشته و برای جلوگیری از نفوذ سیلابهای شدید در اطراف تپه، بندهای زیادی از سنگ و گچ ساخته بودهاند.
بیش از نیم قرن پیش در جانب شمالی آتشکده و پشت کوه نیز آثار حفرهها و شاه نشین و درختانی وجود داشتهاست و از آنجا راهی به آتشکده منتهی میشدهاست که به مرور زمان بر اثر ریزش کوه آن آثار ازبین رفتهاند. گویا نقشه اصلی مقایر کلات متأثر از مقابر فنیقی است و با توجه به طرز قرار گرفتن دخمهها بر روی یکدیگر و کم شدن تدریجی ابعاد آنها در طبقات بالاتر، همان نقشه زیگوراتها و میلهای خاص مضرس است که اصلی ایلامی و بابلی دارد اما نقشه صلیبی دهلیزها نقشه هندی و ایرانی است. مقابر کلات دارای صفحهای مستقل و در عین حال متأثر از تمدنهای مختلف ایرانی و هندی و آشوری، فنیقی و ایلامی است.
عمارت شیرینه
عمارت شيرينه در محلي موسوم به همين نام در دل كوه و در 5 كيلومتري شرق خورموج مرکز شهرستان دشتی احداث گرديده عمارت شيرينه توسط محمد خان دشتي بنا نهاده شده و با توجه به اينكه سرچشمه آب شيريني در كنار عمارت قرار داشت مشهور به عمارت شيرينه گرديد. قدمت اين بنا به صد سال مي رسد. پس از فوت محمد خان اين بنا فروخته شد به شيخ عبدالله حاجياني و بعد از ايشان مالكين به ترتيب عبارتند از : غلامي حاج حيدر مظفري صالح احمدي كه نهايتاً با توجه به اينكه چاههاي عميق و تلمبه خانه اداره آب در كنار عمارت قرار داشت توسط سازمان مزبور خريداري گرديد.
عمارت شيرينه داراي دو طبقه بوده و از مصالح سنگ و گچ ساخته شده است. طبقه زيرين به دو بخش تقسيم مي شود بخش مركزي كه به صورت يك سالن به ابعاد 24 متر مربع است درگاههاي به شكل هلالي به طور قرينه در ديوارهاي شرقي و غربي ايجاد كرده اند كه از طريق اين درگاهها به دهليزي كه به صورت كمربندي تمام سالن را دور ميزند راه پيدا مي كند. سالن مركزي در مجموع 8 درگاه قوسي شكل دارد كه به دهليز ار تباط پيدا مي كند.
دالان مجاور سالن داراي 3 متر عرض و 6 دريچه نور گير به صورت قرينه در سقف آن ايجاد كرده اند كه نور لازم را در اين بخش تامين كرده است. ورودي دهليز با سه پله به داخل بنا راه داشته و در جانب غربي دهليز ايجاد شده است. طبقه دوم كه در حقيقت شاه نشي مي باشد داراي تزئينات و الحاقات مخصوص به خود مي باشد و در اين قسمت قرينه سازي و تعادل و همچنين منظر سازي بسيار ماهرانه و استادانه بكار بسته شده مخصوصاً در شاه نشين مقرنس كاري و كاربندي و قرينه سازي در هلالي هاي گچبري بخوبي بكار گرفته شده است عوامل تزئيني اين بنا علاوه بر كاربندي ها و قاب هاي تزئيني زير قوس هاي سقف و همچنين طاقنما هاي تزئيني و طاقچه هاي متعدد كه به صورت قرينه در ديوارهاي جانبي شاه نشين بكار گرفته شده از انواع بديع طاق و طاقنما از جمله كلمبو كه مخصوص آب انبارها و كاروانسراهاست در اين بنا بكار رفته است. همچنين پوشش درگاهها به صورت چپيله نيز از ديگر عوامل بارز اين بنا است. طاق بين تويزهها تركيبي از خوانچه پوش است كه مشابه آن را در مسجد جامع يزد و خانه سوكياسيان اصفهان مي بينيم.
قلعه دختر
قلعه دختر استان بوشهر، در شهرستان دشتی قرار دارد. این قلعه در شرق روستای لاور ساحلی شهرستان دشتی قرار دارد که از سمت غرب به ساحل زیبا و آرام خلیج فارس مشرف است و از سمت شرق به کوه مند منتهی میشود ودر پرتگاهی تند و بسیار تیز قرار دارد. اگر سمت شرق روستای لاور و گلستان نگاه دقیقی به کوه مند بیندازیم آثار و بقایای این قلعه بر تیغ کوه مشهود و پیدا است و هنوز هر چند از زمان ساخت آن شاید قرنها گذشته باشد ولی نشان از استواری و عظمت در چند ستون باقی مانده قسمت غربی آن هویدا است.در جلوی قلعه چهار ستون قرار داشتهاست که جز آثار یکی بقیه ریزش کرده.
در برجک غربی قلعه که در واقع طبقه فوقانی قلعه بودهاست چند سوراخ مستطیل شکل برای دیده بانی یا پرتاپ تیر توپ خانه به بیرون بودهاست که امروزه این چند سوراخ مذکور پوشانده شدهاست و این شاید صیادان محلی و شکارچیان وحوشی مثل بز و کل و یا پرندگان در همین سالها زمانی که برجهای قلعه سالم بوده به عنوان پناه گاهی استفاده میکردند آنجا را پوشاندهاند. قلعه به جز طبقه فوقانی بقیه زیر خاک رفتهاست به گفته اهالی محل سقف چند اتاق آن هم تا سالهای اخیر سالم بودهاست (۱۳۷۴ شمسی) و بر اثر بارندگی شدید از بین رفتهاست. با توجه به آثار باقی مانده دو غار که هنوز تحقیقی را جع به آنها نشدهاست به روستاهای لاور و گلستان منتهی میشدهاست که آثار این غارها درحیاط منزل یکی از اهالی روستای گلستان هنوز دیده میشود و این دو غار از قلعه آغاز و به این دو روستا منتهی میشدهاست. یک راه کاملا هموار و صافی به طول یک کیلومتر تا دریا قرار داشته که شاه دختر بدون کمترین زحمتی خود را به ساحل میرساندهاست. ساختمان قلعه از نوعی سنگ رسوبی – که در همان منطقه وجود دارد – و ساروج ساخته شدهاست.
در نزدیکی قلعه سرزمین یا به اصطلاح امروزی پارکی که گل نرگس در آن زیاد میروئیده قرار داشتهاست که به همین خاطر آن را پارک نرگس مینامیدهاند برای آبیاری پارک آب انبارهای مخصوصی وجود داشتهاست که اثار سه تای آنها در کنار قلعه پیداست.
در ضلع شرقی قلعه چالهای شبیه چاه دیده میشود که احتمالا حفاری غیر مجاز از طبقه فوقانی به طبقه فرو رفته پایینی انجام شدهاست و اشیاء نفیس و باستانی که وجود داشته به سرقت رفتهاست و سه پایهای که برای بالا کشیدن خاک و سنگ این حفاری استفاده میشده در پرتگاه شرقی قلعه دیده میشود.با توجه به فرسایشی که بر اثر گذر زمان و عوامل طبیعی به وجود آمدهاست و هر ساله ببیشتر میشود قلعه را در خطر تخریب و نابودی کامل و صد در صدر قرار دادهاست.
چنین گفته شده که این مکان محل فرمانروایی زنی قدرتمند بوده که سالها بر لاور و اطراف حکومت کردهاست. این قلعه اکنون خرابهای بیش نیست.
میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی
حاج میرزا جعفر مورخ و محقق معروف قرن سیزدهم یعنی عصر ناصری است که در خورموج استان بوشهر متولد شده و پس از کسب کمالات و تحصیلات دانش در جوانی ضابطی خورموج که از پدر به و ارث رسیده بود نایل گشت و تا۱۲۸۵ ق بدین شغل منصوب بود اما در این سال بر اثر اختلافاتی که بین او و حاجی خان حکمران کل دشتی و پدر محمد خان دشتی در گرفت از این شغل معزول شد و به شیراز رفت و به امارت دیوان خانه عدلیه شیراز منصوب شد. در ۱۲۷۶ ق کتاب اثار جعفری در تاریخ و جغرافیای مملکت فارس را نوشت.
سپس به تهران رفت و به حضور ناصر الدین شاه رسید. شاه او را مامور تهیه کتاب حقایق تاریخ ایام خود کرد. سپس خورموجی با کمال صداقت به جمع آوری اخبار و درج آن اقدام کرد و کتاب حقایق الاخبار ناصری را نوشت و به لقب حقایق نگار ملقب گردید.به قول مرحوم عباس اقبال آشتیانی در یاداشتی که بر مقدمه کتاب به تصحیح شادروان حسین خدیو جم نوشته است این کتاب که تاریخ مختصر قاجار و تاریخ بالنسه مفصل سلطنت ناصر الدین شاه تا سال ۱۲۸۴ است ظاهرا مقبول نظر شاه نیفتاد و حاجی محمد جعفر مغضوب شد و به عراق مهاجرت نمود و در آنجا مقیم شد تا آن که به سال ۱۳۰۱ در همان دیار وفات یافت.
زندگی علمی محمد جعفر خان از زمان هجرت آغاز گردید. ایشان صاحب تألیفات ارزشمندی میباشد که همگی از بهترین کتابهای عصر قاجاریه هستند. مشهورترین و زبده ترین اثر این دانشمند مورخ حقایق الخبار ناصری است. او در این کتاب برای اولین بار قتل امیرکبیر را افشا میکند او در باب قتل امیر کبیر که همه مورخان معاصر او در گذشت امیر کبیر را بر اثر ناخوشی و تورم دست و پا و آماس بدن دانستهاند او این واقعه را به صراحت قتل نوشتهاست. و به همین سبب موجب غضب دربار قرار گرفته و به عراق مهاجرت میکند. او در سال ۱۳۰۱ ه.ق. در سن ۷۶ سالگی در عراق زندگی را بدرود گفت.
آثار
آثار جعفری حقایق الخبار ناصری نزهة الخبار حقایق المصیبه در تاریخ کربلا
علی دشتی (۱۲۷۴ - ۲۶ دی ۱۳۶۰) از پژوهشگران و نویسندگان ایرانی بود.
زندگی نامه
وی در سال ۱۲۷۴ خورشیدی (در حدود ۱۳۱۲ قمری) در محله پشت بازار کربلا در یک خانوادهٔ ایرانی به دنیا آمد. او از مردم شهرستان دشتی بوشهر است تحصیلاتش را در حوزههای علمی نجف شروع کرد، و تحصیلات ابتدایی خود را در روستای گل اسپیه از توابع شهرستان دلفان با موفقیت به اتمام رساند. جاذبهٔ آزادی بعد از عزل محمد علیشاه و اوایل سلطنت احمد شاه ، او را در سال ۱۲۹۸ به ایران کشاند. دشتی در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ روزنامهٔ «شفق سرخ» را منتشر کرد. او هدف خود را «تولید انقلاب افکار و تهیج روح و بیداری جامعه» اعلام کرد، اما این هدف خوشایند دولتهای وقت نبود. در نتیجه شفق سرخ بارها به سبب چاپ مقالات تندش دچار توقف شد. نخستین بار این روزنامه در سال ۱۳۰۱ در کابینهٔ قوام السلطنه توقیف شد.وی در سال ١٣٠٦ به نمايندگی مجلس شورای ملّی انتخاب شد اما در ١٣١٤ به زندان افتاد. دشتی در زندان اولین کتاب خود را که «أیام محبس» نام داشت نوشت. و با چاپ و انتشار آن شهرت زیادی به عنوان یک نویسنده بدست آورد. «أیام محبس» یک کتاب کاملاً احساساتی دربارهٔ یک موضوع کاملاً سیاسی بود.در سال ١٣١٨ دوباره به نمايندگی مجلس شورای ملّی برگزیده شد و سالها به وکالت مجلس مشغول بود. وی از سال ١٣٣٣ تا ١٣٥٨ سناتور در مجلس سنا بود. وی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ مدتی در زندان بود. در نهایت در ۲۶ دی ۱۳۶۰ در بیمارستان جم در تهران درگذشت. خواهرزاده او مهدی ماحوزی در تابستان سال ٦٢ و پس از فوت دشتی، يادداشت های منتشر نشده او پيرامون ناصر خسرو را زیر عنوان «تصويری از ناصرخسرو» منتشر کرد.
۲۳ سال نقشی از حافظ (۱۳۳۴) سیری در دیوان شمس (۱۳۳۷) قلمرو سعدی (۱۳۳۸) شاعری دیر آشنا (۱۳۴۰) دمی با خیام (۱۳۴۴) در مدح قمر تاح (۱۳۴۵) تصویری از ناصرخسرو (1362)
ترجمه اعتماد بنفس اثر ساموئل اسمایلز نواميس روحيه تطور ملل اثر گوستاو لوبون تفوّق انگلوساکسون مربوط به چيست؟ اثر ادمون دومولن
غلامرضا دادبه
استاد موسیقی و آواز را نیز در سالهای جوانی نزد استاد سید رحیم اصفهانی و پس از آن نزد استاد حسین ساعت ساز (آواز و تار را)فراگرفت. وی شاگــردانی نیز تربیت کرده استکه به آنان اشاره خواهد شد . از آثار آوازی ایشان کاست برگ سبزشماره ۱۱۵ و اجراههای خصوصی با اساتیدی چون حسن کسایی، احمد عبادی، محمد موسوی و … رامی توان یاد کرد. ایشان از روستانشینان شهرستان دشتی استان بوشهر بودهاند که پس از سالها رنج و تحمل مشقتهای فراوان به یکی از بزرگترین موسیقیدانان عصر مبدل گشتند.
آنچه درکارپژوهش استاد دادبه فراترین پایگاه را درتاریخ زندگانی فروغان او پدید آورده اســت شناخت وچیرگی بی مانند اوبه تاریخ و فـــرهنگ ایران باستان بود که دربسیاری ازدانشگاههای ایران به کارتدریس آن پرداخته بود و هزاران دانشجو در رهگذر زندگانی فرازین استاد از دانش و بینش تاریخی و فرهنگی ایشان بهره مند گشتهاند.
(جانسوز) فرزند بانو مریم حاجیانی و غلامحسین حاجیانی (دادبه) ازخاندان کهن و تاریخی حاجیانی ابن مقفه درچهاردهم فروردین ماه سال۱۲۹۹خوشیدی در شهر اصفهان دیده به سرای خاک گشود روزگار کودکی وجوانی دراین شهرگهرمندپرور سپری کرد و دردوران جـوانی همواره به کارشناخت عرفان ایرانی وخدمت درخـانقاههای گونـــاگون این سرزمین پـرداختهاست کــــارپژوهش وشناسایی تاریخ و فرهنگ ایران را ازخانقاههای سراسرایران آغازکرد و در این رشته تا بدانجا گام نهاد که سلسلهای درایران نبودهاست که این بزرگواراز گریبان پیردیر با سرفرازی بدرنیامده باشد.
در درازای چهل سال تدریس رایگان دردانشگاههای ایران همواره دراندیشه بالیده پژوهشهای ارزشمند و ژرف فرهنگی و هنری و تـــاریخی درچهره سینه به سینه بودهاست به همین رو دهها دانشجوی تشنه شناخت برآشیان ایــن بزرگواربه فراگیری فرهنگ وتاریخ ایران پرداختند تابدانجا که ازسحرگاه تاپاسی ازنیمه شب به آموزش سپری میشد و این گنجینه بزرگ سالها درگریزو بدور از نام و آواز به ایران و ایرانیان سپری میگردید.
چکیده دیدگاه استاد آبشخوری جز مردم خدایی نداشت و در رهگذرشناخت این معنی یک دم فروگذاری نکـرد آنچه ازدست نوشتههای این بـــزرگوار برجـــای مانده نزد فرهیختگان درگاه او و فرزندش آریاسب دادبه نگهداری میشود تا در روزگاران دردسترس همه تشنگان راه شناخت آئین زندگانی و فرهنگ و تاریخی نژاد ایران زمین قرارگیرد. براستی استاد آرمانی جزاین نداشت که ایرانی ایران باستان راباهمه شکوه وبزرگی بشناساند وبرآئبن ارزشهای والای فرهنگی خودبه پایگاه مردم خدایی فراز آید به این روعاشقانه میکوشید که یکی ازشناساگران این راه فروغان باشد.
ازاین بزرگواردوفرزند به نامهای ویشتاسب وآریاسب پابه جهان خاک نهادند که هردوازگــوهر پویای پدربهره مند گشته وهم سو و هم آوای پدردرکار شناخت وپژوهش فرهنگ وتـــاریخ وهنر ایران باستان به هنگام شدند .استاد دادبه شاگردانی نیزتربیت کــــرده کـــه ازآنها میتوان به استاد محمدرضا شجریان،علی رضا افتخاری،کیخسرو پورناظری،سیمین حقی،محمد موسوی و…اشاره کرد.ویشتاسب دادبه فرزند بزرگ استاد دادبه دربهمن ماه سال۱۳۷۹خورشیدی ســـــرای خــاک را بدرود گفت واستاددادبه درسحرگاه یازدهم مرداد سال۱۳۸۰خورشیدی به شوق دیدارفرزند به سوی فروغانیهای هستی پروازنمود.. راهش پر رهرو و روحش شاد ....
استاد شجریان اینچنین از دادبه میگوید: ازسال ۱۳۵۸ ، بعد از انقلاب ، من با آقای دادبه یکی از اساتید اندیشه و مردی عارف که سررشتهٔ موسیقی داشتند ، آشنا شدم و دائما در جلسات راجع به دیدگاه هنر و بنیادهای هنر و جامعه شناسی هنر و دوران شناسی هنر صحبت و بحث میکرد ... ردیف و تصنیف کار نمیکردند و یک مقدار شیوهٔ دشتستانی را از ایشان گرفتم . شاید مهم ترین بخش زندگی هنری من آشنایی با ایشان است و درک کلاس ایشان از سال ۵۸ که هنوز هم ادامه دارد . (استاد شجریان :کتاب راز مانا)
استاد دادبه بیشترین تاثیر فکری را در من داشته و ما را دگرگون کرد. او نشان داد انسانیت مهم ترین مسالهاست. زندگی و تلاش برای انسان و آرمانهای انسانی ، کلیدی بود تا استاد دادبه توجه مرا به آن معطوف کند تا سعی کنم آثار هنری و آواز را در جهت نیل به این مقصود پیش برم.۱۳۶۰ که استاد تاج به دیار باقی شتافتند علیرضا افتخاری به نزد استاد "دادبه" رفت . استادی که علی رغم اینکه استاد معروفی در زمره موسیقی ایران نبود، اما دارای گوش و هوش موسیقایی قوی بود و سهم به سزایی در احیای دشتستانی داشت . استاد دادبه با افتخاری آواز و دو بیتی محلی و نیز صدا سازی کار کرد.
گویش دشتی
گویش دشتی-تنگستانی گویشی رایج در منطقهٔ دشتی و بخش ساحلی تنگستان است که خود به لهجههایی مانند دشتیانی و بردستانی تقسیم میشود.
این گویش، فارسی است که شباهت های زیادی با گویش بوشهری دارد. شاخههای این گویش از حدود جغرافیایی دشتی گذشته، تا بندرهای سهگانه و توابع آن ادامه دارد و حتی در منطقه کوهستانی جم و ریز اغلب کلمات به صورت فصیح کتابی استعمال میشود.
شباهت با فارسی میانه
این گویش اگرچه از نظر لهجه و بسیاری حالات صرفی دستوری با فارسی بوشهری و اصولا فارسی نوین همسان است اما یک حالت صرفی دارد که تنها در فارسی میانه زردشتی دیده میشد و با گذشت آن مدت تا کنون در گویش دشتی باقی مانده است.و آن استفاده از ضمائر ملکی به عنوان شناسه میباشد که بر عکس فارسی نوین در جمله پیش از بن ماضی میآید.این شیوه در فارسی میانه زردشتی وجود داشت.مثلا در کتاب پهلوی شکند گمانیک ویچار در درسیزدهم بند 33 اینگونه آمده است: "مگرت از آن درخت دانشنی که م گفت مخورید خورد؟ " که ترجمهٔ فارسی نوین آن اینگونه است : " مگر از آن درخت دانشی که گفتم مخورید خوردی؟ " .همانگونه که پیداست برای بیان فعل ( خوردی) از شناسهٔ (ت) پس از مگر استفاده شده است که به خورد باز میگردد و میشود ( خوردی) و نیز (که م گفت ) که در میان جمله است یعنی (که گفتم) .این شیوه در گویش دشتی و نیز ساحل نشینان تنگستان هنوز بطور کامل کاربرد درد.البته این شیوه فقط شامل برخی صرفهای ماضی است و در زمانهای حال و آینده مانند فارسی معیار است.مورد خاص دیگر آن استفاده از پیشوند م بجای ن برای منفی سازی است:
نمونه واژهها
بجز حالات دستوری بسیاری از اصطلاحات و کلمات که در این گویش کاربرد دارد شکل بومی شده کلمهٔ پهلوی هستند.مثلا حذف نشدن برخی پیشوندها در کلمات و یا برخی پسوندهای انتهایی. کٌهنه «Kohne» را کوهنه «Kwahne» تلفظ میکنند یا لغت خوش از خوَش «Xwas» و خورد از خوَرد«Xward» تلفظ میکنند هم چنین واژگان
«شتر» اشتر «Ostor» اِشتُو «Eshtow» «شتاب» اِشکم را «شکم»، اَور awr «ابر»، برار «برادر»، پار «سال گذشته»، پازن «بز نر بزرگ»، پریگ «Perig» یا پریر (یک روز بیش از روز گذشته)، پَرونگ «Parvang» «پرنده، کمر بند مقدس = کمر بند مخصوص رفتن بالای درخت خرما»، پُس «Pos» «پسر»، پسین «Pesin» «بعد از ظهر»، چاس «Cas » «چاشت»، دُخت «Doxs» «دختر»، دروشیدن «Derowsidan» «لرزیدن»، دوش «Dus» «شب، گذشته، دیشب»، دُول «Dul» «دَلو»، «دولَک» «Dulak» «دَلوچه»، دیگ «دیروز»، ززو «Zuzu» «جوجه تیغی»، سُمب «Somb» «سُم»، گپ «Gap» حرف و سخن، کّپه «Kope » کوپه کردن و انباشتن، کلبوک «Kalbuk» مارمولک، کلوک «Koluk» خمره سفالینه بزرگ، گُت «Got» بزرگ، گردیک «Gordik» کلیه، گِنِه «Gene » خبیث، نامرغوب، به درد نخور، مَختَک "Maxtak" مهد، گهواره، مُروا «Morva» فال نیک زدن، میره «Mire» میرک ـ شوهر، ورزا "Varza" گاو نر.و بزرگ.